کد خبر: ۲۶۹۸۵۹
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۲
عرفان عاشورا
«این قافله حرکت می کند ولی مرگ است که آنها را حرکت میدهد» ما به سوی سرنوشت قطعی یعنی مرگ می رویم. حضرت علی اکبر(ع) عرض کرد پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ امام فرمود: بله، فرزندم ما بر حق هستیم عرض کرد پدر جان حالا که بر حق هستیم و در جاده حق قدم بر می داریم هیچ ترسی از مردن نداریم

سید محمد رضا میر حبیب الهی در کتاب "عرفان عاشورا" به بررسی ابعاد عرفانی واقعه عاشورا پرداخته است. در این پژوهش سعی شده است از منظری اخلاقی و عرفانی به واقعه عاشورا نگریسته شده و با توجه به سخنان و عملکرد امام حسین(ع) در طول این واقعه، درس‌هایی در زمینه تهذیب نفس، خودسازی و رسیدن به مراحل کمال انسانی می‌توان از حادثه کربلا آموخت، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. نویسنده واقعه کربلا را از جنبه ملکوتی و غیبی آن حادثه‌ای زیبا و فوق‌بشری توصیف نموده و کرامات و معجزات صادر شده از امام حسین و کرامات و رفتارهای بالای انسانی صادر شده از یاران آن امام در طول این واقعه را برای همه بشریت به عنوان یک الگوی کامل انسانی عنوان نموده است. وی عاشورا را مرکب سیر و سلوک معنوی، برق تکامل انسانی، وسیله‌ای مطمئن برای قرب الهی، بهترین راه برای معرفت نفس، عامل تربیت کننده الهی، راه دستیابی به یقین و اخلاص، اوج معرفت و طهارت و فنا شدن در قبال رضایت حق‌تعالی توصیف کرده و صحنه‌های ولایی این واقعه را مورد شرح و بررسی قرار داده است.

پایگاه خبری اعتدال سعی دارد هر روز بخش هایی از این کتاب را تقدیم شما نماید:

روز ششم

اولیاء الله


قال قاسم بن الحسن(ع) : «الموتُ عِندي أَحلى مِن العَسَل»
حضرت قاسم(ع) پسر امام حسن مجتبی(ع) در شب عاشورا به امام حسین(ع) عرض کرد: «مرگ نزد من از عسل شیرین تر است.»
قرآن کریم در آیات متعددی، معیارهایی را برای انسان بیان می کند تا هر شخصی با آنها اعمال خود را وزن کند قبل از اینکه در قیامت اعمال او را وزن کنند «زنوا قبل أن توزنــوا» «حساب و کتاب خود را محاسبه کند پیش از آنکه در موقفی که خطاب می شود (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) و از همه سؤال می پرسند. الان در دنیا از خود بپرسد و جــوابی برای آن روز آماده کند یکی از سؤالهایی که در آن روز از انسان میپرسند، راجع به عمر است که «في مــا أفنيت عُمرك؟»؛ «عمرت را در چه راهی صرف کردی؟»
برای جواب از این سؤال مهم قیامت، قرآن کریم معیاری بازگو می کند و می فرماید: (قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ).


نشانه اصلى اولياء الله
معنای کلام الهی این است که: اگر میخواهید بدانید که عمرتان را بیهوده صرف نکرده اید و شما جزء اولیای الهی هستید یا نه؟ ببینید رابطه شما با مرگ چگونه است؟ اگر تمنا و آرزوی ملاقات و دیدار مرگ را دارید. بدانید دست شما پر و از عمر خود خوب بهره برده اید و شما از اولیاء الله هستید اما اگر دیدید از مرگ هراسان و فراری هستید بدانید که بهره صحیح را از عمر خود نبرده اید.
امام حسین(ع) در روز عاشورا پس از آنکه نماز صبح را با اصحاب به جماعت خواند، بلند شد و سخنرانی کوتاهی برای اصحاب ایراد کرد در آن خطابه چنین فرمود:
«اندکی صبر و استقامت کنید که مرگ جز پلی نیست که شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشت های وسیع عبور می دهد.»


«ولی خدا» یعنی کسی که پیوسته و متوالی بدون فاصله انداختن بین خود و دستورات پروردگار آنها را عمل نموده است و برای خانه ابدی خود زاد و توشه فرستاده است. علاوه بر اینکه هیچ گونه ترس و وحشتی از مرگ ندارد بلکه برای مرگ لحظه شماری می کند. امیر المؤمنین(ع) در اوصاف متقین چنین میفرماید:
« لَولَا الأجَلُ اَلَّذِی کَتَبَ اللهُ عَلَیهِم لَم تَستَقِرَّ أرواحُهُم فِی أَجسَادِهِم طَرفَةَ عَینٍ »
«اگر نبود آن زمان مرگی که خداوند برای آنها مقدر نموده است، روح آنها به اندازه یک چشم بر هم زدن در بدنها قرار نمی گرفت.»
آنقدر اولياء الله مشتاق مرگ هستند که حاضر نیستند برای کمترین لحظه ای در این قفس تن بمانند زیرا مرگ در زمین گم شدن و نابود شدن نیست بلکه انسان یک مرغ باغ ملکوت است که با مرگ پرواز به سوی محبوب می کند و ملحق به صالحین می شود. از این رو، ولی علاوه بر اینکه از مرگ هراسی ندارد بلکه با آغوشی باز از مرگ استقبال می کند و چنین می گوید:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی             تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ.


هنگامی که کاروان امام حسین(ع) به منزلگاه ثعلبیه رسید حضرت کلمه استرجاع را بر زبان آورد و فرمود: «إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون». حضرت علی اکبر(ع) عرض کرد: «ابتا لم إسترجعت؟» «پدر جان! چرا استرجاع را به زبان آوردی؟» امام حسین(ع) فرمود: در رؤیا صدای هاتفی به گوشم رسید که می گفت: «القوم يَسِيرُونَ وَالمَوت تُسير بهم» «این قافله حرکت می کند ولی مرگ است که آنها را حرکت میدهد» ما به سوی سرنوشت قطعی یعنی مرگ می رویم. حضرت علی اکبر(ع) عرض کرد پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ امام فرمود: بله، فرزندم ما بر حق هستیم عرض کرد پدر جان حالا که بر حق هستیم و در جاده حق قدم بر می داریم هیچ ترسی از مردن نداریم و هر سرنوشتی که در انتظار ماست مرگ یا زندگی، فرقی نمی کند.

 

از این سخنان حضرت علی اکبر(ع) به قدری سید الشهدا(ع) خوشحال و مسرور شد که دست به دعا بلند کرد و خطاب به علی اکبر(ع) فرمود: «جَزَاكَ اللهُ إِلَى خَيْر الجزاء» «خداوند بهترین پاداش و جزا را که شایسته توست به تو بدهد.» لذا عارف به معارف قرآنی علاوه بر اینکه ترسی از مرگ ندارد بلکه مشتاق مرگ می باشد.
همان گونه که امام حسین(ع) هنگام خروج از مکه در خطبه ای چنین فرمود: «مرگ همچون گردنبندی است که بر گردن دختران جوان بسته شده است من به دیدار نیاکان خود مشتاقم آن چنان که یعقوب به دیدار یوسف، اشتیاق داشت.»
شیرین ترین لحظه برای مؤمن هنگام احتضار است؛ زیرا طبق احادیث اولیا و انبیا به استقبال او می آیند و هر شخصی هنگام مرگ عصاره تمام اعمالش را می چشد. قرآن کریم می فرماید:
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْت .
«هر شخصی طعم مرگ را می چشد و جام مرگ را می¬ نوشد.»
طبق این کریمه، مرگ مزه دارد و نوشیدنی است یعنی اگر کسی مدت عمرش را در راه بندگی و طاعت خداوند سپری کرد شیرینی و لذت بندگی عمرش را به صورت نوشیدنی، هنگام مرگ می چشد و اگر کسی عمرش در راه گناه و هواپرستی طی شود او نیز مزه تلخ و ناگوار معاصی اش را می نوشد. لذا قرآن کریم معیار ولی الله بودن را تمنا و آرزوی مرگ می داند.


حضرت قاسم(ع) ولی خدا
حضرت قاسم(ع) در سنین سیزده سالگی به این مقام عالی عرفانی یعنی ولی الله شدن رسیده بود. امام سجاد (ع) می فرماید:
«در شب عاشورا امام حسین(ع) به یارانش فرمود: ای مردم من فردا کشته می شوم و همه شما نیز با من کشته خواهید شد و از شما یک نفر هم باقی نمی ماند. همگی گفتند: الحمد لله. سپس قاسم بن الحسن(ع) به حضرت عرض کرد: عمو جان آیا من هم کشته خواهم شد؟ امام حسین(ع) فرمود: «كَيْفَ الموتُ عِنْدَكَ؟»؛ «مرگ نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»؛ «مرگ نزد من از عسل شیرین تر است».»


این گونه مشتاق و علاقه مند بودن به مرگ، بنابر فرموده قرآن نشانه اولیاء الله است
« إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
«اگر گمان می کنید که شما دوستان خدا هستید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید چون دوستان خدا برای رسیدن به لقای او مشتاق مرگ هستند.»
آرزوی عارفان الهی شکستن قفس تن و خارج کردن مرغ ملکوتی و پرواز به سوی روح و ریحان است که در انتظار مقربان الهی است. «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» . از این رو، امیر المؤمنین(ع) درباره اشتیاقش به مرگ چنین می فرمود: « وَاللّهِ لاَبنُ أبيطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدىِ اُمِّهِ ».
«به خدا قسم من علی پسر ابی طالب علاقه مندتر هستم به مرگ از طفل شیرخوار به سینه مادرش»
در مقابل این گروه یعنی اولیاء الله که تمنای مرگ را دارند، قرآن کریم می فرماید: گروهی دیگر که عمر خود را به بطالت گذرانده و برای سرای جاوید و آخرت خود زاد و توشه ای نفرستاده اند و دستشان خالی از اعمال صالح، است از مرگ گریزان و هراسناک و فراری هستند؛ «وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ »؛ «ابدا آرزوی مرگ نمی کنند به خاطر اینکه کردار بدی به دست خود پیش فرستاده اند.»

 

یاری نکردن سید الشهداء به خاطر ترس از مرگ
کاروان امام حسین(ع) در مسیر کربلا به منزلگاه قصر بنی مقاتل رسید. امام(ع) در آنجا چادری برافراشته دید پرسید از آن کیست؟
عرض کردند: برای عبید الله بن حر جعفی است. حضرت به همراه تعدادی از کودکان و اطفالش به خیمه او رفتند امام حسین(ع) به او فرمود:«آیا دوست داری توبه کنی همه گناهانت از بین برود؟» او گفت: چگونه توبه کنم؟ حضرت فرمود: «فرزند پیامبرت را یاری کن و همراهش بجنگ.» ابن حر گفت: به خدا قسم، هر کسی تو را همراهی کند در آخرت سعادتمند است؛ اما فکر نمی کنم من بتوانم برای شما کاری بکنم تو را به خدا قسم می دهم که از من نخواه که با شما بیایم من آمادگی مرگ را ندارم ولکن این اسبم را به شما میدهم.
امام حسین(ع) فرمود: «حالا که از ما رو گردان هستی ما نیز احتیاجی به اسب تو نداریم و از گمراهان کمک نمی خواهیم.» سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»؛ «هرگز از گمراهان کمک و مدد نگرفتیم.»


ترس از مرگ که بنابر فرموده قرآن به علت انباشته شدن گناهان و سیاه بودن پرونده آخرت است عبید الله بن حر جعفی را از سعادت دنیا و آخرت محروم کرد. همان گونه که نقل شده امام حسین(ع) به او فرمود: «إِنَّ عَلَيْكَ ذُنُوباً كَثِيرَه»؛ «همانا تو گناهانت زیاد است.» با همراه شدن در کاروان ما گناهانت را پاک کن؛ اما گناهان او این توفیق را از او گرفت و در جواب حضرت عرض کرد: «لا نسمح بالموت» «من برای مرگ آمادگی ندارم.» اگر انسان در مدت عمرش مراقب اعمال و رفتار و عقایدش باشد و دستش برای سفر آخرت پر باشد، چنین شخصی می تواند پیرو مکتب حسینی باشد همان گونه که سید الشهداء(ع) فرمود: «وَ إِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَه»؛ «من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی دانم.»

پیام عرفانی عاشورا
طبق فرموده قرآن علاقه به مرگ نشانه اولیاء الله است و این علاقه در امام حسین(ع) و یاران باوفایش موج می زد لذا کسی که بخواهد پیرو مکتب عاشورا باشد و معرفت به معارف الهی پیدا کند با آباد کردن خانه آخرت، علاقه اش را به مرگ زیاد کند و از مرگ ترس و هراسی نداشته باشد در زمره اولیاء الله قرار می گیرد.

 

نام:
ایمیل:
* نظر:
تازه‌های کسب و کار
عکس خبری