به گزارش اعتدال، ایرنا نوشت: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که در مذاکرات با ایران، دغدغه واقعی دونالد ترامپ بیش از آنکه امنیت آمریکا باشد، امنیت اسرائیل است. نگرانی او از دستیابی ایران به سلاح هستهای، نه از منظر تهدید علیه واشنگتن، بلکه تهدید علیه تلآویو است.
صبح سی فروردین ماه ۱۴۰۴ هیات مذاکره کننده ایران به ریاست سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه به رم، پایتخت ایتالیا رسید تا دومین دور از مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده را با تکرار میانجی گری عمان پیش ببرد. هرچند که مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات متحده امری جدید نیست اما حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید و اعزام هیاتی سیاسی به ریاست استیو ویتکاف از سوی او به مسقط برای برگزاری نخستین دور مذاکرات غیرمستقیم با تهران و حالا به رم برای احیای توافقی که خود در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شده بود نگاه های بیشتری را به سمت این مذاکرات جلب کرده است.
در شرایطی که پیام های رسیده از مسقط و پس از برگزاری دور نخست مذاکرات فضای امیدواری و خوش بینی را در رسانه ها حاکم کرده بود اما مجموع اظهار نظرهای متناقض تیم ترامپ در یک هفته گذشته ماموریت نخست هیات ایرانی در دور اول را به تکرار نیازمند کرده است؛ سنجش اراده طرف آمریکایی برای رسیدن به یک راه حل و نه صرف هیاهوسازی از رفت و آمد به مسقط یا رم.
با «محمدصدر» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره روند جاری میان ایران و ایالات متحده و اینکه تا چه اندازه می توان ترامپ را فردی نتیجه محور در این مذاکرات دانست گفت و گوی کوتاهی داشتیم.
ما شاهد برگزاری دور دوم مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده این بار در رم، پایتخت ایتالیا هستیم. روندی که از هفته گذشته آغاز شده و حالا به این نقطه رسیده که هم ایران و هم طرف آمریکایی ترجیح دادهاند – ولو بهصورت غیرمستقیم – به میز مذاکره بازگردند. شما این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟
من تجربهای در حوزه سیاست و دیپلماسی دارم و آن تجربه به من آموخته که باید در تحلیل اینگونه مذاکرات به نکاتی فراتر از ابعاد سیاسی توجه داشت. بهویژه باید روانشناسی افراد و احزاب را در نظر گرفت. واقعیت این است که افراد معمولاً بیش از آنکه صرفاً تحت تأثیر گرایشهای سیاسی خود باشند، تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی و روانیشان قرار دارند. بنابراین این مؤلفه در مذاکرات بسیار مهم است.
چرا این را میگویم؟ چون ببینید، ما در گذشته یک دور مذاکرات با آمریکا داشتیم. درست است که آمریکا همان آمریکاست، اما ما با کدام آمریکا مذاکره کردیم؟ آمریکا اوباما. اینکه اوباما چه شخصیتی داشت و چه ویژگیهایی، موضوع مشخصی است که الان جای بحثش نیست، ولی در نهایت به توافق برجام منجر شد.
اما وقتی آقای ترامپ آمد، آن توافق را کنار گذاشت. حالا خود او باز به صحنه بازگشته و – به قول برخی ازجمله استیو ویتکاف – به دنبال توافقی به سبک و سلیقه خود، یعنی «توافق ترامپی» است. اینجاست که باید به ویژگیهای روانشناختی آقای ترامپ توجه کنیم.
در سال ۲۰۱۷، بیستوهفت روانشناس و متخصص بهداشت روان – تحت نظر روانشناس برجستهای به نام باندی لی – شخصیت ترامپ را مورد بررسی قرار دادند و کتابی منتشر کردند با عنوان “The Dangerous Case of Donald Trump” .
در این کتاب ویژگیهای روانشناختی نگرانکنندهای برای ترامپ برشمرده شده است، از جمله: خودشیفتگی، روانپریشی، تمایلات تخریبگرایانه، روحیه استبدادی، سنگدلی، توهم، اختلال روانی، احترام خواهی، اعمال خشونت برای دریافت احترام بیشتر، تمایل شدید به تحسین و چاپلوسی، ناتوانی در پذیرش واقعیت، عدم تفکیک خیال از واقعیات، تصمیمگیریهای ناگهانی و غیرقابل پیشبینی و عدم توجه به مشورتهای کارشناسی.
نکته مهم اینجاست که نقش شخص ترامپ در سیاستگذاریها بسیار پررنگ است، هرچند که گفته شود او اکنون بخشی از حزب جمهوری خواه است و درون این حزب هم افراد با گرایش های متفاوتی حضور دارند. حتی برخی نزدیکان او در دوره قبل گفته بودند که ما در جلسات به یک جمعبندی میرسیدیم، اما نیمهشب، او شخصاً تصمیم دیگری میگرفت و کل موضوع را با نوشتن یک توئیت بدون توجه به توافق اولیه صورتا گرفته، تغییر میداد.
شما معتقد هستید که این ویژگی های شخصیتی میتواند به مانعی بر سر راه پیشبرد مذاکرات تبدیل شود؟
این نکته را گفتم که تأکید کنم ما امروز با آمریکای ترامپ مواجهیم، نه با آمریکای اوباما و یا صرفاً با ساختار سیاسی آمریکا. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید با جدیت وارد مذاکرات شود و بداند که با چه کسی با چه ویژگی های شخصیتی روبه رو است.
در چنین شرایطی باید انتظار مواضع زیگزاگی، نوسانات رفتاری و سیاستگذاریهای متناقض را داشت. ما باید خود را برای فراز و فرودهای مذاکراتی آماده کنیم. ممکن است یک جلسه مذاکره خوب پیش برود و در جلسه بعدی، ناگهان مواضعی مطرح شود که خلاف جلسه قبل باشد.
چنانکه اکنون نیز همین را مشاهده میکنیم، در دور اول مذاکرات، فضای نسبتاً مثبتی حاکم بود و مواضع استیو ویتکاف خوب بوده است، اما بهیکباره، در فضای رسانهای، سقف مطالبات آمریکا بالا رفت. بنابراین باید در مسیر مذاکرات با آرامش، خونسردی و طمأنینه حرکت کنیم تا به نتیجه برسیم.
البته هنوز نمیتوان قضاوت قطعی داشت، اما همکاران ما از دور اول مذاکرات رضایت نسبی دارند. گرچه موضعگیریهای بعدی، بخشی از گفتههای قبلی را زیر سؤال برد. این فضا نباید باعث عقب نشینی ما شود و باید با حفظ مواضع اصولی خود با جدیت مذاکرات را ادامه دهیم. انشاءالله در دور دوم نتیجه مشخصتری حاصل خواهد شد.
با توجه به تحلیل دقیقی که از شخصیت آقای ترامپ ارائه دادید، به نظر شما آیا او نتیجهمحور است؟ یا صرفاً بهدنبال فضاسازی برای بهرهبرداریهای آتی و به نوعی مقصر جلوه دادن ایران در صورت عدم عقب نشینی است. مثلا درباره اوباما و تیمش، علیرغم همه چالشها، واقعاً نتیجهمحور بودند.
همانطور که گفتید، اوباما واقعاً به دیپلماسی کلاسیک پایبند بود. اما چیزی که ما از ترامپ میبینیم، نوعی دیپلماسی “خویشمحور” است، نه دیپلماسی نهادینه و سنتی. به عنوان مثال، در آنچه میان او و رهبر کره شمالی اتفاق افتاد همهچیز حول محور دیدار شخصی و گرفتن عکس بود و بعد از آن، هیچ پیگیری مؤثری انجام نشد.
این نوع نگاه به مذاکره، نشان میدهد که برای ترامپ یا اطرافیان او، دستاوردی که بتواند شخصیت خودمحورش را ارضا کند، مهمتر از رسیدن به یک توافق پایدار است. همین اصطلاح «توافق ترامپی» خودش گویای همه چیز است. یعنی توافقی که هدف اصلیاش تامین نیازهای روانی و شخصیتی ترامپ است، نه صرفاً تأمین منافع ملی.
البته طبیعتاً منافع حزب و کشور هم برای او اهمیت دارد، اما آن ویژگیهای شخصی، معمولاً بر تفکرات سیاسیاش سایه میافکند و در تصمیمگیریها تأثیرگذار است – چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی.
شما به «توافق ترامپی» اشاره کردید. فکر میکنید این توافق تا چه اندازه گسترده خواهد بود؟ مثلاً ترامپ گفته تنها هدفش این است که ایران به تسلیحات هستهای دست پیدا نکند – که این تا حدودی با مواضع ایران که به دنبال سلاح هسته ای نیست همخوانی دارد. ولی آیا واقعاً فقط همین است؟ یا دامنه مسائل گستردهتر خواهد بود، مثلاً برخی از غنی سازی صفر سخن می گویند.
اگر بخواهیم از بعد شخصیتی ترامپ فاصله بگیریم و موضوع را از منظر تفکری بررسی کنیم، باید به یک نکته مهم توجه کنیم: تنها نقطه اتصال فکری و سیاسی ترامپ، اسرائیل است. در دوره ای گفته می شد که او گرایش هایی به سمت روسیه دارد که تا حدودی می تواند درست باشد اما به اندازه اتصال فکری او به اسرائیل نیست.
در دوره ریاستجمهوری اول او کاملاً مشخص بود که سیاستهای او به نفع اسرائیل طراحی میشد. صریحاً گفته بود که دست اسرائیل و نتانیاهو را باز میگذارد تا هر اقدامی که خواستند علیه فلسطینیها انجام دهند. نتانیاهو می داند که آمریکا و ترامپ هیچ مشکلی برای او ایجاد نخواهند کرد. بهعبارت دیگر، اسرائیل از دید ترامپ، نهتنها متحد بلکه بخشی از منافع امنیت ملی آمریکاست.
بنابراین، در مذاکرات با ایران، دغدغه واقعی ترامپ بیش از آنکه امنیت آمریکا باشد، امنیت اسرائیل است. نگرانی او از دستیابی ایران به سلاح هستهای، نه از منظر تهدید علیه واشنگتن، بلکه تهدید علیه تلآویو است.
همه می دانیم که اسرائیل هم دشمن شماره یک ایران است و به شکل جدی به دنبال از بین بردن جمهوری اسلامی است و در این راستا تلاش زیادی کرده و میکند که ترامپ را برای حمله نظامی به ایران با خود همراه سازد.
در این چارچوب، اگر پیشنهاد ترامپ صرفاً بر ممنوعیت دسترسی ایران به سلاح هستهای متمرکز باشد، شاید توافقی حاصل شود. اما اگر او بخواهد خواستههای اسرائیل را نیز وارد میز مذاکره کند – از جمله توقف کامل غنیسازی یا حضور منطقهای ایران – طبیعی است که به توافق نخواهیم رسید.
باید دید در نهایت کدام عامل بر دیگری غلبه خواهد کرد: تمایلات شخصی ترامپ برای یک دستاورد شخصی یا فشارهای اسرائیل برای تحقق منافع امنیتیاش.
به نظر می رسد که در مقطع کنونی پیگیری دیپلماسی تصمیم نظام جمهوری اسلامی ایران برای حل و فصل اختلاف به وجود آمده در مسیر برجام باشد. در دوره برجام ما شاهد برتری نگاه های سیاسی و جناحی بر منافع ملی در داخل کشور بودیم. این بار برای حفظ انسجام در این حوزه چه باید کرد؟
پاسخ ساده است: گروهها و احزاب، اگر واقعاً منافع ملی برایشان اولویت دارد، باید از تصمیم نظام – یعنی مذاکره و دیپلماسی – حمایت کنند. آنها در این مسیر باید منافع ایران را در نظر بگیرند.
اگر ما بتوانیم در مذاکرات به نتیجه برسیم، آنهم در چارچوب خواستهها و منافع خودمان، بدون شک این به نفع ایران، به نفع جمهوری اسلامی، و به نفع مردم خواهد بود. بنابراین، باید با نگاه ملی و مسئولانه برخورد کرد. همه باید ببینند که آیا توافق به نفع ما است یا جنگ، پاسخ به این سوال کاملا مشخص است.
اما همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم، اگر ویژگیهای شخصی و منافع گروهی بر منافع ملی غلبه کند، موضعگیریها غیرمنطقی خواهد شد و این به ضرر کشور است. توصیه این است که همه گروه ها منافع مردم و ایران را در نظر بگیرند.